استاد عبدالحمید البلالی
ترجمه: ستار آینه‌پور _ کرمانشاه

معادله‌ی دوم: محبت

حقیقت عبادت بدون محبت، کامل نمی‌شود؛ زیرا محبت بزرگترین محرک برای تلاش و تحمل مشقتها در راه محبوب است. به همین خاطر است که پیامبر (ص) در دعای خود می‌فرماید : « اللهم ارزقنی حبک و حبّ من ینفعنی حبّه عندک، اللهم ما رزقتنی مما احبّ فاجعله قوة لی فیما تحبّ، اللهم ما زویت عنّی مما احبّ فاجعله فراغا لی فیما تحبّ». (١)
« خداوندا محبت خودت را به من عطا کن و محبت کسی که محبتش، نزد تو برای من مفید باشد. خداوندا! هرچه را که دوست دارم و به من عطا کردی، آن را قوتی برای من قرار بده در آنچه که تو دوست داری. خداوندا! آنچه را که دوست دارم و از من دور کردی، آن را سبب آرامش خیال من قرار بده در آنچه که دوست داری».
امام مبارکفوری در شرح این حدیث می‌فرماید:
" اللهم ارزقنی حبک" یعنی اینکه برای دل، هیچ گونه سعادت، لذت، نعمت یا صلاحی نباشد، مگر اینکه خداوند محبوبتر از همه آنها برای آن دل باشد. « اللهم مارزقتنی مما احبّ » یعنی اشیائی که به من عطا نمودی و آنها را دوست دارم از قبیل سلامتی و نیرومندی بدن و متاعهای دنیا مانند ثروت، مقام، فرزندان و فراغت، ( فاجعله قوة لی ) یعنی ابزاری قرار بده برای من، « فیما تحبّ » یعنی اینگونه باشد که آن را در راهی که دوست داری و مورد پسند تو است مثل طاعت و عبادت، صرف نمایم. «اللهم مازویت» یعنی آنچه را گرفتی و کنار نهادی، ( عنّی = از من ) یعنی بدین صورت که مرا از آن منع نمودی و به من عطا نفرمودی، « مما احبّ » یعنی از آنچه مثل ثروت، فرزند و... که به آنها تمایل دارم، «فاجعله فراغا لی» یعنی مایه آرامش خیال من قرار بده، «فیما تحب»(٢).قاضی در این باره می‌فرماید: یعنی آنچه که در من هست و از من دور کردی، از دلم نیز دور گردان و مایه آرامش و آسودگی خیال من قرار بده و دلم را سرگرم آن مکن که مبادا از عبادت تو غافل شود.
الطیبی نیز می‌فرماید:" یعنی آنچه را که از من دور کردی، کمکی قرار بده برای مشغول شدنم به چیزی که دوست داری؛ زیرا فراغت در مقابل مشغولیت قرار دارد. پس اگر شهوات دنیا را دور کرد تا اینکه به کارهای مورد پسند پرودگارش مشغول شود، کمکی برای او در سرگرم شدن به طاعت پروردگارخواهد شد".(٣)

روی آوردن دلها:
اینگونه بریدن کامل ( از همه چیز ) برای خداوند و روی آوردن و توجه به خداوند به این صورت، اوج دوست داشتن است؛ تا حدی که او از خداوند می‌خواهد که برای لحظاتی هم شده دل به کارهایی از لذتهایی دنیایی که دل به آنها تمایل دارد، مثل ثروت، فرزندان و مقام، سرگرم نشود که مبادا از یاد خداوند و مشغول شدن به عبادت او غافل شود. مردم در اینگونه روی آوردن به خداوند متفاوت هستند.
پیامبران بیشتر از همه مردم با دل به خداوند رو می‌آوردند و نتیجه‌اش این می‌شود که خداوند دل بیشتر مردم را به سوی آنها متمایل می‌نماید.
معادله در اینجا همان مطلبی است که یحیی بن معاذ بدان اشاره نموده و فرموده است :«به اندازه دوستی‌ات برای خداوند، مردم تو را دوست خواهند داشت»(٤) .امام حسن بصری نیز این معادله ایمانی را این چنین توضیح می‌دهد:«هیچ بنده‌ای با قلب خود به سوی خداوند روی نمی‌آورد، مگر اینکه خداوند دلهای مٶمنین را به او متوجه می‌کند تا جائیکه محبت آنها را به وی عطا نماید».(٥)
جای شگفتی است که همین عبارت را بسیاری از علماء و صالحین- علی رغم فاصله زمانی و مکانی بین آنها- بیان نموده‌اند.

ترمومتر رابطه:
پس کلید دلهای مردم، ثروت، مقام و یا هیچ یک از شهوات دنیایی نیست، بلکه این، همان روی آوردن به سوی خداوند است. زیرا او مالک دلهاست و هرگونه که بخواهد آنها را دگرگون می‌نماید. و این مطلبی است که امیرالمٶمنین عمر بن خطاب خواست آن را به سعد بن ابی‌وقاص بفهماند، هنگامی که برایش نوشت: «خداوند هرگاه بنده‌ای را دوست بدارد، او را نزد آفریده‌های خود محبوب می‌گرداند. پس جایگاه خویش را از خداوند با جایگاه خود نزد مردم بسنج و بدان که برای تو { جایگاه و منزلتی } نزد خداوند هست، مانند آنچه که مردم نزد تو دارند».(٦)
پس دوستی و روی آوردن مردم برای انسان، همان ترمومتر رابطه تو و توجه دل تو به سوی خداوند است. و واقعا ابن عبدربه درست گفته است:
وجه علیه من الحیاء سکینة
و محبة تجری مع الأنفاس
واذا أحبّ الله یوما عبده
ألقی إلیه محبة الناس (٧)
"چهره ای که در نتیجه حیا و شرم از آرامش و محبتی برخوردار است که با نفسها جاری است.
زمانی که خداوند بنده اش را دوست بدارد، محبت مردم را بر روی او می اندازد".
و شاید امیر المٶمنین { با این سخن } قصد داشت که به دائی پیامبر ( سعد بن ابی وقاص ) این حدیت پیامبر را یاد آوری نماید که بر این معادله تٲکید می‌نماید:
«هنگامی که خداوند بنده‌ای را دوست بدارد، جبرئیل را ندا دهد: خداوند فلانی را دوست دارد، پس تو هم او را دوست داشته باش. پس جبرئیل نیز او را دوست می‌دارد. جبرئیل در میان اهل آسمان ندا دهد: همانا خداوند فلانی را دوست می‌دارد، پس وی را دوست بدارید. اهل آسمان نیز او را دوست می‌دارند. سپس پذیرش و مقبولیت برای وی در زمین گذاشته می‌شود».(٨)
امام ابن‌حجر در کتاب فتح الباری می‌فرماید: «مقصود از قبول و پذیرش، پذیرش دلهای برای وی می‌باشد با محبت، خرسند بودن از او و گرایش به سوی او. از این حدیث این مطلب استنباط می‌شود: محبت دلهای مردم برای شخصی، نشانه‌ای از محبت خداوند برای وی می‌باشد».(٩)
روایت امام ترمذی از این حدیث نیز براین مطلب، تٲکید می‌نماید: «اگر خداوند بنده‌ای را دوست بدارد، جبرئیل را ندا دهد: همانا من فلانی را دوست دارم پس تو نیز او را دوست بدار. جبرئیل نیز در آسمان ندا دهد، سپس در زمین نیز محبت برای او نازل می‌شود».(١٠)

منابع:
١- ترمذی آن را روایت کرده و الارناٶط آن در جامع الاصول(٢٣٦٣) آن را «حسن» دانسته است.
٢- تحفة الأحوذی ٩/٤٦٣.
٣- همان ٩/٤٦٤.
٤- صفة الصفوة ٤/٩٥.
٥- سیر أعلام النبلاء ٤/٤٩.
٦- العقد الفرید ٢/٣١٦.
٧- العقد الفرید ٢/٣١٥.
٨- امام بخاری روایت کرده است (٦٠٤٠).
٩- فتح الباری ١٠/٤٦٢.
١٠- ترمذی روایت کرده و الألبانی آن را صحیح دانسته است(ص ج، ص ٢٨٤).